راهزن خاطره ها
ازهمه جا@@@هرچی که بخوای
سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 20:7 :: نويسنده : مصطفی
جوک 1- یه محمدقربانی برف پاک کن ماشینشو روشن می کنه هیپتونیزم می شه!!! 2- یه بار علی شورابی صابون عروس می خره به بدنش میزنه و کل می کشه. 3- چوپان دروغگو می ره اون دنیا می گه من دهقان فداکارم! 4- یک بار بیماری نزد روانشناس رفت و گفت آقای دکتر من هر وقت می خوابم ، خواب یک غول سه شاخ می بینم.روانشاس گفت : بیماری شما قابل درمان است ولی باید قبل از آن صدهزار تومان هزینه درمان بپردازید. بیمار گفت : نه آقای دکتر نیازی نیست یه جوری با غوله می سازم! 5- مریض : آقای دکتر مشکل من اینه که هیچ کس منو تحویل نمی گیره. دکتر : نفر بعد !!! 6- مردی در هوای سرد، اسبی را دید که از بینی اش بخار بیرون می آمد. با خود گفت: فهمیدم، پس اسب بخار که می گویند همین است! 7- یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!! 8- اولی: من تصمیم گرفته ام بعد از این، فقط غذاهای گیاهی بخورم. 9- درباره ی گل از یه تبریزی می پرسن. می گه : درباره گل همین بس که خدا می فرماید گل هو الله احد!
حکایت
کافری بر عده ای از مسلمانان گذشت دید همه در حال نمازند. درباره حکمت نماز پرسید. سپس به خانه رفت و نماز خواند. پس از آن دید همه چهارپایانش را گرگ تلف کرده است. او هم سوار الاغش شد. اما دید الاغش رم کرده. گفت : الاغ احمق حرکت می کنی یا دو رکعت نماز هم برای تو بخونم؟ نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|