من مه ام دل مــي‌بنــدم و

گــاهــي بــه آسمــان،

و در ميــانــه‌ي ايــن شــک

آرام آرام پــراکنــده مــي شــوم . . .

نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش
ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است

به هرکسی محبتکنی او را ساختی و به هرکسی بدی کنی به او باختی.

 پس بساز و نباز !

صفر را بستند . . .

تا ما به بیرون زنگ نزنیم . . .

از شما چه پنهان ، عمریست از درون زنگ زده ایم . . .

سالهاست که معنای این را نفهمیده ام :

" رفت و آمد "؟

یا

" آمد و رفت"؟

آدم ها میروند که برگردند ،

یا می آیند که بروند . . . ؟!

ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست

دیگراز این شهــر…

میخــواهم سفــر کنــم…

چمــدانم را بسته ام…

اگر خـــدا بخواهــد امــروز میـــروم…

نشسته ام منتظــر قطـــار…

اما نه در ایستـــگاه…

روی ریــل قطــار …

چوپان قصه ی م

چه فرقی می کند

ازم دوری ولی دلت با منه........... ازت دورم اما دلم رووشنه .........تو چشمان تو عکس چشمان من.......تو چشمای من عکس چشمان تووووووو.......تو این لحظه های که دورم ازت همه خاطراتمونو خط به خط دوباره تو ذهنم مرور میکنم .....دارم اسمتو همش صدا میکنم .....کی گفته از عشق تو دست می کشم دارم با خیالت نفس میکشم .....تموم میشه این فاصله ها و دوباره مثل اون روزهای قدیم از احساس هم حض میکنیم زمین و زمان و عوض میکنیم....

10,20,30,40,50,60,70,80,90,100
.

بیام ؟

.

کجا قایم شدی؟

.

آهان پیدات کردم

.+""+  .+""+.
+     injayi     +
 "+.            .+"
 "+ . +"

دلم در حلقه ی غمها نشسته....زبانم بسته و سازم شکسته......وجودم پر ز شعر عاشقانست.......تورا میخواهم و اینها بهانه اس..... -

پیوسته دلم دم به هوای تو زند/جان در تن من نفس برای تو زند/گر بر سر خاک من گیاهی روید/هر برگی از آن بوی وفای تو زند....... 

در زیر بارش شدید عشقش رقص حس زیبا را در اعماق وجودت به نظاره مینشینی و تو در ساعتهای مسکوت وقتی می خواهی کسی را که شایسته ی تفسیر است بپرستی..وازه ها مفهومشان را از دست می دهند و در آن لحظه تو می خواهی که بگویی فریاد بزنی........اما تو نمیتوانی....دوس داری باور اعتماد را در چشمانش از بر کنی اما سکته ی تردید نگاهش قلبت را چون گردبادی مبهم در هم میپیچد و تو گویی به آخرین نقطه ی جاده می رسی و بی آنکه شروع شوی به پایان می رسی ...و عشق مجروح از سکوت ما........و قلبهایی که هنوز همدیگر را میتپند.

چرا نگاه میکنی؟؟تنها ندیده ای؟؟به من نخند......من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم..........

وقتی از درد به خود می پیچیدم

همسایه ها گفتند:چقدر قشنگ قر می دهی

و سالهاست هنــــــــــــــوز

مـــــــــــــن

رقاص پر درد خیابانهایم

چه فرقی می کند
آن سوی دنیا باشم یا فقط چند کوچه آن طرف تر…؟!
پای عشق که در میان باشد
دلتنگی دمار آدم را در می آورد

حَســـــرتـــ !
یَعنــــی رو به رویَم نشستــــه ای . . .
وَ باز خیســــیِ چَشمانَمـ را . . .
آنــ دَستمــــالِ خُشکـــِ بی اِحساســـ پاکــــ کند . . .!
 

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس

تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس

با این همه حال و در چنین تنگدلی

جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .
 

نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم

نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم

خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت

من باشم و آن کسی که من می خواهم . . .

 

خستــه ام… از صبوری خستـــه ام… از فریـــادهایی که در گلویـــم خفـه ماند… از اشــک هایی که قـاه قـاه خنـــده شد… و از حـــرف هایی که زنده به گـــور گشت در گــورستان دلم آســان نیست در پس خـــنده های مصــنوعی گریــه های دلت را ، در بی پنـــاهیت در پشت هـــزاران دروغ پنهـــان کنی… این روزهــا معنی را از زندگـــی حذف کــرده ام… برایــم فرق نمـــی کند روزهایـــم را چگونــه قربانـی کنم

پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392 نظر دهید             |

 دلم می خواهد نامت را صدا کنم !

یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,

برام هیچ حسی شبیه تـــ♥ــو نیست 

کنار تـــ♥ــو درگیر آرامشم

همین از تمام جهان کافیه 

همین که کنارت نفس میکشم

برام هیچ حسی شبیه تـــ♥ــو نیست 

تـــ♥ــو پایان هر جست و جوی منی

تماشای تـــ♥ــو عین آرامشه 

تـــ♥ــو زیباترین آرزوی منی

گرمايي بودم هميشه....

ولي بين خودمان بماند....

سرمايي ميشم ...

وقتي پاي اغوش تو در ميان باشد......

دستانت را دور گردنم حلقه کن.....

این دوست داشتنی ترین شالگردن شبهای سرد من است...

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنتم خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

روزگار عـجـیـبـے شدهـ

פـالـا בیگـه بـه جـای هـمــہ چـے آرومـه

بـایـבبـگـم هـمــہ چـے בاغـونـه (!)

تمـــام عاشقــانـه هـــا را


روي هميـــن ديــوار مجــازي مي نـويســم!


از لـــج تـــو، از لـــج خـودم، از لـــج روزگــار


کـه نشـد يکبـار در واقعيتــــ بـه هـم بگـوييمشـان

اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم
تو هستی و من محکم ترین بهانه ی خلقت شدم…